نگاهی به زندگی خیلی خب مثل اینکه قراره من حتما یه چیزی بنویسم چند روز پیش یکی از دوستانم را که در ایران لیدر گروههای توریستی است و خودش هم چند سال درآلمان زندگی می کرده است با یکی از دوستان آلمانی اش در جایی دیدم . دوست آلمانی دوستم که بعدا با هم دوست شدیم یک پیرمرد 66 ساله دارای درجه پروفوسوری در دانشگاه فرانکفورت است بازنشسته شده اما همچنان به دعوت دانشگاهش تدریس می کند ایران را خیلی دوست دارد و طی 10 سال گذشته بارها به ایران سفر کرده است این بار هم چون برای ماندن یک هفته ای در ایران ویزا نیاز نیست در ایران توقف کرده بود تا بعد به توکیو برود . با هم از هر دری صحبت کردیم و من او را دعوت کردم تا به منزل ما بیابد او هم فورا قبول کرد و گفت بعد از برگشتن از توکیو به خانه ما می آید اما در بین صحبتهایمان حرف مذهب پیش امد و ناگهان متوجه شدم او اساسا به وجود خدا اعتقادی ندارد .سعی نکردم خیلی با او بحث کنم چون فی نفسه از در انکار به این قضیه نگاه می کند یعنی اول خدا را قبول ندارد بعد بامن بحث می کند.ازمن پرسید خدا کجاست گفتم همه جا گفت :همه جا یعنی هیچ کجا . او همه چیز را تصادف میدانست و معتقد بود دنیا از روی اتفاق بوجود آمده است و اگر خدا وجود دارد باید مکانش مشخص باشد دوستانم با او خیلی حرف زدند اما همه پاسخها از هر دو طرف عامیانه بود ولی من با او خیلی حرف نزدم چون خیلی نمی توانستم با او بحث کنم به دلیل اینکه زبان انگلیسی را هم کامل و با تمام اصطلاحاتش نمی شناسم . زیاد هم مایل نبودم در همان جلسه اول متقاعدش کنم اما نکته اساسی که فکرم را به خودش مشغول کرده دعوتی است که از او به عمل آوردم چون طبق دستور اسلام کسی که خدا را انکار می کند شرعا نجس است و من برای بردنش به خانه خیلی احتیاط می کنم. حالا سه تا سوال 1- آیا کسی میتواند راهنمایی کند که اسلام درباره دعوت این میهمان چه حکمی دارد؟ 2- آیا کتابی برای پاسخ دادن به سوالات سطحی این فرد که اتفاقا خیلی هم به دلیل ذهنیت منفی او مشکل هستند سراغ دارید؟ 3- شما اگر به جای من بودید چه می کردید؟ موضوع مطلب : شنبه 85 آذر 11 :: 3:17 عصر :: نویسنده : مسعود بصیری
منوی اصلی آخرین مطالب پیوندها لوگو آمار وبلاگ بازدید امروز: 10
بازدید دیروز: 79
کل بازدیدها: 210031
|
||